دوشنبه، 3 اسفند، 1383
- شما بفرمایید
- نه شما
- شما
.....
بدجور با شعر به تعارف افتادم
این تپق هرزگی را
خلاصم کن مرد
ایستاده ای اینجا چرا؟
می چسبد مثل مگس مرده
روی کاغذ معصومانه من
با اکراه
رودربایستی با هم
می گویم :
بالاتر بنشین
می گوید:راحتم
می گویم:قهوه؟
می گوید:صرف شد
می گویم:سیگار
می گوید:ترک کردم
چشمکی می زنم:boy friend؟
سری می تکاندکه یعنی نه!
عجب امل شده این خط خرفت
اهل هیچ سازو برنامه
بابا بی خی!
میگذارمش همانجا
که هنوز میماسد تنش را
به این کاغذ پرروی پهن شده روی میز
یهو یکی دیگر افتاد باز
مثل مگس نه
چون سوسکی کور
ابش پخش شد روی سطح
- دستمال؟
برمی دارد و شروع می کند زیرش را تمیز
با ادا, با اصول
میگویم:قهوه
- می خورم
می گویم:گیلاس
- می خورم
می گویم سیگار
- برگ لطفا
می گویم:با رقص چطوری؟
لبخندی می زند
می خوریم
می نوشیم
می کشیم
می رقصیم
بعد
مرا می گذارد
مست
از خود بی خود
گیج
پهن
مثل مگس
مثل سوسک
روی کاغذ
و می رود...