نون ام و خرما
اصل ماجرا
در دایره انگشتان تو
که شصتت خبر دار شده بود
و اشاره ای که در بطن من باقی ماند
این پیراهن هم سرش به سنگ خورده
و این تبعیض بزرگ
افراط تو را در من بیمار می کند
سایه شو
و نقش ببیند براین دیوار
که جای سر مرا دارد هر شب
وقتی بازوی تو گسست
این نون چهار حرفی ست.